در یک تعریف لغوی، وقف عبارت است از اینکه شخصی بخشی از مالش را به انجام امور خیریه اختصاص دهد، بدین نحو که اصل مال به قوت خود سالم و دست نخورده باقی می ماند و منافع حاصل از آن صرف امور خیریه و اجتماعی می گردد.
به وقف در اصطلاح عرفی صدقه جاریه نیز می گویند چرا که اصل مال همواره باقی است ولیکن از منافع آن در طی زمان استفاده می شود. از دیر باز تا کنون افراد بسیاری تمایل به انجام کار خیر از طریق نهاد وقف داشته و دارند اما انجام عقد وقف آداب و ارکانی دارد که بدون رعایت آن تشریفات و بدون وجود آن ارکان عقد وقف صحیح نبوده و واقع نخواهد شد.
تعریف
در تعریف حقوقی وقف، وقف عبارت است از حبس عین مال و تسبیل منافع آن. در وقف، اصل مال و عین آن ثابت نگه داشته می شود، در حالی که استفاده از منافع آن ادامه دارد. ارکان وقف عبارتند از واقف، موقوف علیهم و عین موقوفه. واقف کسی است که مالش را وقف می کند، موقوف علیهم یعنی کسانی که مال به نفع آنها وقف شده است و عین موقوفه همان مالی که وقف می شود. بدون ارکان وقف و شرایط هر رکن، عقد وقف صحیح نمی باشد.
ارکان عقد وقف چیست
هر عقدی دارای ارکانی است و عقد وقف نیز از این امر مستثنی نیست. برای تحقق عقد وقف به طور صحیح، باید تمامی ارکان آن موجود باشند. عقد وقف دارای سه رکن است که هر یک از ارکان آن نیز دارای شرایط مخصوص به خود می باشد. در ادامه به بیان ارکان عقد وقف می پردازیم که عبارتند از:
واقف: واقف یعنی وقف دهنده. یعنی کسی که مالش را وقف می کند.
عین موقوفه: عین موقوفه یعنی مالی که توسط واقف، وقف می شود.
موقوف علیهم: موقوف علیهم یعنی کسانی که مال به نفع آنها وقف شده است.
بنابراین برای اینکه کسی بتواند مالش را وقف کند باید درای شرایط زیر باشد:
ابتدا مالک آن مال باشد: واقف باید مالک عین و منفعت مال باشد.
از نظر حقوقی صلاحیت این کار را داشته باشد: یعنی از عقل ، بلوغ ، قصد و رضایت برخوردار باشد.
واقف نباید ورشکسته باشد: مطابق قانون، وقف مال از جانب ورشکسته صحیح نمی باشد.
به تبع اینکه موقوف علیهم چه کسانی هستند، وقف به دو دسته وقف عام و وقف خاص تقسیم می شود. در هر صورت، وقف چه عام باشد چه خاص، برای اینکه کسی بتوان موقوف علیهم باشد باید سه ویژگی داشته وجود داشته باشد :
موقوف علیهم باشد وجود داشته باشد: یعنی به نفع کسی که وجود ندارد مثلا در حین عقد وقف فوت کرده است، صحیح نیست. اما برای معدومی که بعدا به وجود می آید می توان وقف کرد. مثلا وقف برای جنین صحیح است به شرطی که زنده متولد شود.
موقوف علیهم باید معین باشند: یعنی در عقد وقف باید مشخص باشد که وقف برای چه کسی است. مشخصات، اسم و صفت آن باید معلوم باشد به گونه ایی که تعیین کردن آنها به سادگی امکان پذیر باشد. مثلا وقف برای مسجد باید مشخص باشد که منظور کدام مسجد در کدام محله است؛ در غیر این صورت عقد وقف باطل خواهد بود.
موقوف علیهم باید اهلیت تملک داشته باشند: یعنی کسی که مال را برای او وقف می کنیم باید از نظر عقلی و قانونی بتواند مالک منافع عین موقوفه شود. که این موضوع همان مسائل مربوط با اهلیت است.
سومین رکن از ارکان وقف، عین موقوفه است. عین موقوفه یعنی مالی که توسط واقف، وقف می شود. و همانند سایر ارکان وقف دارای شرایطی است. مال موقوفه باید 3 ویژگی داشته باشد تا بتوان آن را وقف کرد که عبارتند از:
مال موقوفه باید عین باشد : یعنی نمی توان منفعت یک مال را وقف کرد یا دین را وقف کرد. وقف باید بر مال عینی که در عالم خارج وجود دارد و قابل لمس است صورت گیرد. مثلا خانه یا زمین.
مال موقوفه باید قابل انتفاع باشد: مالی که به وقف داده می شود باید به گونه ای باشد که بقا داشته باشد تا بتوان از منافع آن سود برد. یعنی مال باید به گونه ای باشد که امکان انتفاع از آن وجود داشته باشد. مثلا ساختمانی را به وقف مدرسه داد.
مال موقوفه باید قابل قبض باشد: یعنی باید جوری باشد که بتوان آن را به دیگری تسلیم کرد تا در آن تصرف کند.
وقف عام و خاص و نفاوت وقف عتم و خاص
وقف عام
در تعریف وقف عام، می توان گفت که وقف عام، به وقفی گفته می شود که موقوف علیهم آن، یعنی کسانی که وقف، به نفع آن ها، صورت می گیرد، غیر محصور هستند و محدود به افراد مشخصی نیست. وقف عام، برای مصرف عمومی است و بر این اساس، در وقف عام، کسانی که وقف، به نفع آن ها انجام شده، متعدد و زیاد هستند. مثل وقتی که کسی، مسجد یا مدرسه وقف می کند یا کتابخانه ای برای استفاده عموم، وقف می نماید.
وقف خاص
وقف خاص، برخلاف وقف عام که به طور غیر محصور است، محصور بوده و به شخص یا اشخاص معین، تعلق می یابد. مثلا، وقف برای فرزندان؛ در این مورد، فرزندان، افراد مشخصی هستند که استفاده از منافع مال موقوفه، صرفا برای آن ها خواهد بود و به استفاده عموم نخواهد رسید . بنابراین :
تفاوت در موقوف علیهم
یکی از تفاوت های وقف عام و وقف خاص، در مقایسه آن ها با یکدیگر، تفاوت در موقوف علیهم، یعنی کسانی که وقف، برای آن ها و به نفع آن ها، صورت گرفته است، می باشد. موقوف علیهم، در وقف عام، متعدد و نامشخص می باشد، اما در وقف خاص، مشخص و محدود است.
تفاوت در هدف از وقف
از دیگر تفاوت های وقف عام و وقف خاص، در مقایسه آن ها با یکدیگر، تفاوت در هدف وقف است. در وقف عام، هدف وقف کننده، بهره بردن عموم جامعه، از منافع مال موقوفه است؛ اما در وقف خاص، هدف واقف، تنها، بهره بردن افراد مشخص و محصوری از منافع مال موقوفه می باشد.
تفاوت در قبض کننده عین موقوفه
از دیگر تفاوت های وقف عام و وقف خاص، این است که در وقف خاص، خود موقف علیهم، قبض عین موقوفه را انجام می دهد ولی در وقف عام، در صورت وجود متولی وقف، او قبض خواهد کرد و در غیر این صورت، حاکم.
متولی کیست ؟
طبق ماده 75 قانون مدنی ، تولیت به معنای اداره کردن امور موقوفه است . امور موقوفه یعنی کارهایی که مربوط به وقف و مال وقفی است . بنابراین ، کسی که عهده دار تولیت است ، متولی نامیده می شود .
متولی وقف در واقع مدیر امور مال موقوفه است که از طرف واقف تعیین می شود و در انجام امور مربوط به آن ، دارای وظایف و اختیارات متعددی است . بر اساس ماده 7 قانون تشکیلات و اختیارات سازمان اوقاف ، متولی در حکم امین مال موقوفه است و در صورتی که عملی تصمیمی برخلاف مصلحت و منفعت مال موقوفه بگیرد ، مسئول خواهد بود
همچنین واقف این اختیار را دارد که برای متولی شرایط و ویژگی هایی را تعیین کند . لازم به ذکر است که امور مربوط به مال موقوفه گاهی توسط یک متولی انجام می شود و در صورتی که واقف بیش از یک متولی انتخاب کرده باشد ، اداره امور موقوفه توسط چند متولی صورت می گیرد .
نحوه تعیین متولی توسط واقف
بر اساس ماده 75 قانون مدنی : ” واقف میتواند تولیت یعنی اداره کردن امور موقوفه را مادام الحیاه یا در مدت معینی برای خود قرار دهد و نیز میتواند متولی دیگری معین کند که مستقلاً یا مجتمعاً با خود واقف اداره کند . تولیت اموال موقوفه ممکن است به یک یا چند نفر دیگر، غیر از خود واقف واگذار شود که هر یک مستقلاً یا منضماً اداره کنند .
همچنین واقف میتواند شرط کند که خود او یا متولی که معین شده است ، نصب متولی کند و یا در این موضوع هر ترتیبی را که مقتضی بداند قرار دهد . ” بنابراین متولی باید توسط واقف انتخاب شود . از این جهت نحوه تعیین متولی توسط واقف می تواند به چند شیوه باشد :
اول اینکه واقف خود اداره امور مال موقوفه را بر عهده بگیرد .
دوم اینکه واقف به همراه فرد دیگری ، امور مال موقوفه را اداره کنند و هر کدام به طور مستقل به اداره امور بپردازد .
سوم اینکه واقف و متولی با یکدیگر امور مربوط به مال موقوفه را اداره کنند .
چهارم اینکه واقف ، چند نفر را برای انجام امر تولیت انتخاب کند که هر کدام مستقلا به اداره امور بپردازند .
پنجم اینکه واقف ، چند نفر را برای اداره امور موقوفه انتخاب کند که این افراد باید همه با هم امور را اداره کنند .
آخرین حالت تعیین متولی این است که واقف در عقد وقف شرط کند که خودش یا متولی انتخاب شده بتوانند متولی دیگری انتخاب کنند یا در این باره هر تصمیمی که لازم است را بگیرند .
تولیت متولی باید به وسیله شعبه تحقیق اداره اوقاف گواهی شود و اگر اختلافی رخ دهد ، دادگاه درباره آن حکم می کند .
وظیفه تولیت یعنی اداره کردن امور مال موقوفه ، می تواند برای دو دوره تعیین شود :
یا اینکه اداره مال موقوفه برای مدت معینی است ؛
و یا اینکه به صورت مادام العمر تعیین شده باشد که تعیین این موضوع با واقف است .
استقلال هر یک از متولیان
اولین روش اداره کردن مال موقوفه توسط چند متولی می تواند به این صورت باشد که واقف در وقفنامه ، برای هر یک از آنها استقلال قائل باشد . استقلال هر یک از متولیان یعنی اینکه هر یک از آنها در انجام امور خود از دیگری مستقل است و برای انجام وظایفش نیازی به اجازه و تایید دیگری ندارد . در این شرایط برای جلوگیری از اختلاط وظایف متولیان ، اقدام سریع تر نافذ خواهد بود . یعنی اگر دو متولی درباره یک موضوع تصمیم بگیرند ، تصمیم کسی نافذ خواهد بود که زودتر و سریعتر اقدام کرده است . در این حالت اگر یکی از متولیان بمیرد یا بر اساس عزل در تولیت ، از صلاحیت رسیدگی به امور خارج شود ، دیگری انجام امور وقف را به طور کامل بر عهده خواهد گرفت .
اداره مال موقوفه توسط چند متولی
اجتماع همه متولیان
اجتماع یا مجتمعا یعنی همه با هم . وقتی می گویم اداره امور موقوفه به اجتماع یعنی همه متولیان باید با هم درباره امور مربوط به مال موقوفه با هم تصمیم بگیرند و اقدام کنند . در واقع اجتماع همه متولیان هیچ از این افراد مستقل از دیگری نمی تواند عمل کند و باید امور مربوط به وقف را با هم انجام دهند . در این حالت اگر هر یک از متولیان بمیرد یا عزل شود ، اداره اوقاف شخص دیگری را به جای او قرار می دهد تا با فرد باقی مانده ، وظایف را بر عهده بگیرند .
فروش مال موقوفه در صورت اختلاف بین موقوف علیهم
دراموال موقوفه اصل بر عدم امکان فروش است . طبق ماده 349 : ” بیع مال وقف ، صحیح نیست مگر در موردی که بین موقوف علیهم تولید اختلاف شود به نحوی که بیم سفک دماء رود .( سفک دماء یعنی قتل نفس) یعنی اگر بین کسانی که مال برای آنها وقف شده است ، بابت مال موقوفه اختلاف ایجاد شود و این اختلاف به نحوی باشد که ترس رخ دادن قتل بوجود آید ، می توانند مال موقوفه را بفروشند . منظور از ترس رخ دادن قتل این است که عقل سلیم وقوع قتل را پیش بینی کند . سفک دماء شامل خونریزی ناشی از ضرب و جرح حتی به صورت شدید نیست و تنها قتل نقس مد نظر است .
فروش مال موقوفه در صورت خرابی آن
دومین مورد فروش مال موقوفه در صورت خرابی آن است . در ادامه ماده 349 قانون مدنی آمده است : ” بیع مال وقف ، صحیح نیست مگر در موردی که بین موقوف علیهم تولید اختلاف شود به نحوی که … یا منجر به خرابی مال موقوفه شود . ” در ماده 88 قانون مدنی نیز آمده است : ” بیع وقف در صورتی که خراب شود یا خوف آن باشد که منجر به خرابی گردد به طوری که انتفاع از آن ممکن نباشد ، در صورتی جایز است که عمران آن متعذر باشد یا کسی برای عمران آن حاضر نشود. ”
بنابراین با توجه به این ماده در شرایط زیر امکان فروش مال موقوفه هست :
1- مال موقوفه غیر قابل استفاده باشد یا اینکه در حالتی باشد که احتمال خرابی آن زیاد باشد به طوری که نتوان از آن استفاده کرد .
2- در صورتی وجود شرط بالا ( یعنی عدم امکان استفاده از مال ) باید خرابی به گونه ای باشد که غیر قابل تعمیر یا بازسازی باشد .
3- یا اگر امکان تعمیر آن وجود دارد ، کسی برای این کار حاضر نباشد .
در شرایط گفته شده بالا امکان فروش مال موقوفه هست . نکته ای که در اینجا قابل ذکر است مربوط به زمانی است که قسمتی از مال موقوفه خراب باشد یا احتمال خرابی آن باشد به طوری که امکان استفاده از آن وجود نداشته باشد . در این صورت همان قسمت خراب شده را می توان فروخت مگر اینکه خرابی یک قسمت از مال موجب عدم امکان استفاده از همه مال شود که در این صورت همه مال فروخته می شود .
فروش مال موقوفه بنابر مصلحت ولی فقیه
ولی فقیه می تواند در چارچوب مقررات و بنابر ضرورت اجازه فروش مال وقفی را بدهد . در این شرایط اجازه رییس سازمان اوقاف به عنوان نماینده ولی فقیه برای فروش لازم است .